آنيساآنيسا، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 13 روز سن داره
آرسامآرسام، تا این لحظه: 5 سال و 11 ماه و 21 روز سن داره

عسل ماماني و بابايي

مادر

مادر یعنی به تعداد همه روزهای گذشته تو، صبوری ! مادر یعنی به تعداد همه روزهای آینده تو ،دلواپسی ! مادر یعنی به تعداد آرامش همه خوابهای کودکانه تو، بیداری  ! مادر یعنی بهانه  بوسیدن خستگی دستهایی که عمری به پای بالیدن تو چروک شد مادر یعنی بهانه در آغوش کشیدن  او که نوازشگر همه سالهای دلتنگی تو بود مادر یعنی باز هم بهانه مادر گرفتن... مادر جونم دوستت دارم    ...
20 مهر 1390

خدایا کمکم کن....

خداجون ممنونم ازت، ممنونم برای هدیه ای که بهم دادی که باارزش ترین و بهترین هدیه دنیاست هرقدرم که ازت تشکر کنم میدونم که باز کمه و میدونم بهترین راه تشکر از نعمتهای تو اینه که قدرشو بدونم و ازشون به بهترین نحو پاسداری کنم ولی خدای مهربونم آخه هدیه ای برام فرستادی اینقدر باارزش و بزرگ و زیباست که حدی نداره خدایا میترسم که نتونم شکر نعمت کنم حالا ازت کمک میخوام خدای خوبم کمک میخوام که بهم قدرت بدی نیرو بدی که به بهترین نحو هدیه ای رو که بهم دادی  حفظ  کنم چون زندگی بدون اون برام یعنی مرگ و حالا بعد مدتها انتظار دارمش خدایا کمکم کن....  و عشق زیباترین هدیه خداست روی زمین....   عشقی که از خودت و بانام خودت شروع شده و میخ...
20 مهر 1390

عسل مامانی

سلام دخمل مامان ماماني قربونت بره اينم اولين عكس سياه و سفيد از دخملي نازم  عسل مامان تو اين عكس ١٥ هفته و 3 روز داره  بووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووس           ...
12 مهر 1390

خدا جونم

  اگر تنها ترین تنها شوم باز هم خدا هست     او جانشین تمام نداشته های من است   هیچ دلیلی بر نا امیدی نیست وقتی خدا هست....خداوندا کمکم کن   خدایا دستانم خالی اند.و دلم غرق در ارزو...یا با قدرت بیکرانت دستانم را توانا گردان یا دلم را از ارزوهای دست نیافتنی خالی کن...خدایا کمکم کن صبرم بده طاقتم طاق شدههه بیقرارم خدایا میدونم این یه امتحانه ولی باور کن امتحانه سختیه.... ...
2 تير 1390

قصه ما از کجا شروع شد

سلام خوشگل مامان اینجا قراره خونه مجازی تو بشه و منم خاطاتمو بهت بگم   من و بابایی ٢٠ اردیبهشت ماه سال ٨٥ با هم ازدواج کردیم و روزای خیل قشنگی با هم داشتیم و داریم بعد از گذشت دو سال و نیم تصمیم گرفتیم تو رو هم در کنار خوشیهای خودمون داشته باشیم ای کاش زودتر به این فکر می افتادیم تا الان در کنارمون بودی و از بودنت لذت میبردیم اما ............. نازنینم از اون روزی که این تصمیم رو گرفتم اصلا آروم و قرار ندارم از مهربون یار میخوام که این ماه تو رو تو دلم بزاره تا درکنارت زندگی بهترتری داشته باشیم اما این رو بدون که برای دیدنت لحضه شماری میکنم و انتظار میکشم دوستتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت دارم    ...
31 خرداد 1390

انتظار

نازنین من این ماه خیلی امیدوارم که بیای تو دلم منو تهنا نزاری منتظرتم خیلی ، از اینکه چند ساله انتظار میکشم خسته شدم قول بده این ماه بیای پیش من و بابایی قربونت برم ...
29 خرداد 1390