مامانی دلمو شکوندی............ یه دنیا غم داره دلم
دو هفته است که آنیسا لب به شیر من نزده !!!
هر بار دعوتش کردم به خوردن گریه کرد ، شبا تو خواب میگم خوابالو بزارم دهنش شاید خورد تا سینمو مذارم دهنش گریه میکنه و پس میده خدا میدونه تو اون ماه اول بعد زایمانم بخاطراینکه سینم رو بگیره چقدر تلاش کردم و چقدر گریه میکردم روزای سختی بود
بعد اون شیرم رو میخورد ولی هر بار یه ادایی درمیاورد الان روزای خیلی سختریه!!!!
هر زنی رو که میبینم داره به بچش شیر میده و بچه هم خوب شیرش رو میخوره غصم میگیره و فقط آه میکشم و حسرت میخورم ، همین ...
ولی هنوز امیدوارم حداقل بتونه شبا بخوره کافیه ، شباساعت میزارم زنگ بخوره هر یه ساعت و نیم من بیدار میشم و تلاش میکنم اما بی فایده !!!!!!!!!
دلم خیلی خیلی گرفته بعضی ها میگن بیخودی سخت میگیری بعضی بچه ها همینجورین ، ولی بخدا دلم یه جوریه من این ارتباط با دخترمو دوست داشتم حس خوبی بهم میداد حس واقعی مامان بودن ... واسه همین خیلی ناراحتم حالا بگذریم که شیر مادر خیلی مفیده و لازمه براش
ای کاش آنیسا برگرده به طرف شیر مامانش
خدایاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا