آنيساآنيسا، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 22 روز سن داره
آرسامآرسام، تا این لحظه: 5 سال و 11 ماه و 30 روز سن داره

عسل ماماني و بابايي

عزیز کوچولوی مامان

1391/6/16 10:05
نویسنده : مامانی
868 بازدید
اشتراک گذاری

 سلام کوچولوی مامان

خیلی وقته هیچی ننوشتم آنقدر حرف دارم باهات ،همش تو این روزا خواستم بیام برات بنویسم فرصت نکردم . روزا داره می گذره و من هر روز به این فکر می کنم که دیگه به جدایی از آنیسا دارم نزدیک می شم. نمیدونم چرا اینقدر ضعیف شدم مادر .  همش گریم می گیره به خدا من آدم ضعیفی نبودم اجازه نمی دادم اشکام در بیاد اما الان تا تقی به توقی می خوره اشکام سرازیره .انگار غم عالم رو دلم گذاشتن . امیدوارم بتونیم دوری همو تحمل کنیم . اعصابم خیلی داغونه دوری از تو برام خیلی سخته نمیدونم دیگه چکار کنم امروز به بابایی می گفتم نه می تونم از آنیسا بگذرم و نه از کارم . می دونم کارمو از دست بدم پشیمون می شم از طرفی هم تحمل دوری آنیسا رو ندارم . البته چون اینجا کسی رو نداریم و مجبورم برات پرستار بگیرم بیشتر نگرانم میکنه اگه خونوادم اینجا بودن حداقل از این نگرانی درمی اومدم و خیالم راحت بود چون اونا هم خیلی دوستت دارن و بهت میرسن . اگه ببینم تو اذیت می شی کار رو می زارم کنار. تو واسه من تو دنیا از همه چی مهم تر و با ارزشتری .

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

دل آرام مامان آنيتا
16 شهریور 91 10:49
سلام
خدا دخترتو برات نگه داره
چرا غمگيني؟امروز منم از غصه ي زياد كه داشتم تو وب مي گشتم حرفهاي تورو ديدم نميدونم تو چرا ضعيف شدي و غمگيني اما من خيلي غصه ها دارم كه روز به روز ضعيفترم ميكنه دلم براي آنيتاي عزيزم ميسوزه بعضي وقتها احساس ميكنم غم رو خيلي راحت تو چهره م بهش منتقل ميكنم نميخوام اينطوري باشه اما دست خودم نيست
اميدوارم توام هرچه زودتر مشكلاتت حل بشه و روحيه ت درست شه اگه كارت به درد بخور نيس بيخالش شو و به دخترت برس راستشو بخواي به پرستارهاي اين دوره و زمونه نميشه اعتماد كرد مگر اينكه از فاميل يا آشناها باشه مخصوصا اينكه ني ني ما دختره اون ضربه ي كه بچه هاي ما ميخورن ارزش اين كارهاي لعنتي مارو نداره