آنيساآنيسا، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 28 روز سن داره
آرسامآرسام، تا این لحظه: 6 سال و 5 روز سن داره

عسل ماماني و بابايي

شعر که برای آنی جونم میگم

جوجه جوجه طلایی            نوکت سرخ و حنایی تخم خود را شکستی          چگونه بیرون جستی گفتا جایم تنگ بود               دیواراش از سنگ بود نه پنجره نه در داشت          نه کس زمن خبر داشت دادم به خود یک تکان           مثل رستم قهرمان تخم خود را شکستم           اینجوری بیرون جستم  عروسک قشنگ من قرمز پوشیده&...
1 آذر 1391

اولین مروارید دخملی من

سلام دخمل ناز مامان آنیسا جونم چند روزی هست که خیلی بی قراری می کنی و غذا نمیخوری و شبا از خواب میپری و همش گریه میکنی و به طور کلی اخلاقت مثل قبل نیست و یه خورده بد اخلاقی می کنی, من دنبال علتش می گشتم که مامان جون یهو دید که بله مرواریدهای عسلم دارن بیرون میان و من کلی ذوق کردم.امیدوارم که این مرواریدهای قشنگت بدون درد در بیاد و دخترم به روال قبل برگرده .دوستت دارم نفسم    سلام سلام صد تا سلام           من اومدم با دندونام میخوام نشونتون بدم                صاحب مرواریدا منم     ...
1 آذر 1391

لالایی

آنیسا خوشگلم میخوام اینجا لالایی های که باهاشون میخوابی رو برات بنویسم موقعی که بزرگ شدی و این وبلاگ رو نگاه کردی یاد دوران کودکیت بیفتی لالالالا گل پونه گدا اومد در خونه یه نان دادم بدش اومد دو نان دادم خوشش اومد خودش رفت و سگش اومد لالالالا گل خشخاش بابات رفته خدا همراش لالالالا گل فندق مامان رفته سر صندوق لالالالا گلزیره چرا خوابت نمیگیره بخواب ای نازنین من مامان قربون تو میره لالالالا گلم بودی عزیز و مونسم بودی برو لولوی صحرائی تو از بچم چه میخواهی لالالالا گل نسرین بیرون رفتین درو بستین منو بردین به کردستون شوهر دادین به کردستون بیارین تشت و آفتابه بشورین روی شهرزاده که شهرزاده خدا داده لالالالا گل قالی برو لولوی صحرایی تو از بچ...
30 آبان 1391

روز جهانی کودک

عسل مامان روز جهانی کودک رو به شما و تمامی کودکان ایران زمین تبریک میگم کاش هرگز زنگ تفریحی نبود جمع بودن بود و تفریقی نبود کاش می‌شد باز کوچک می‌شدیم لا اقل یک روز کودک می‌شدیم   ...
20 مهر 1391